بخش بسیار کوچکی از دیوان سعدی را، خبیثات و مجالس الهزل تشکیل میدهد. این بخش همان چیزی است که به هزلیات سعدی معروف است. خود سعدی در مقدمه چند سطری این بخش گفته است: الهزل فی الکلام، کالملح فی الطعام
هزلیات سعدی شامل سه بخش است. تعدادی قطعات پراکنده و دو حکایت به نظم (شعر)، فصل اول آنرا تشکیل میدهد. بخش دوم که به نثر است، المجالس فی الهزل و المطایبات نام دارد که خود شامل سه مجلس شبیه وعظ است که به طنز و هزل آمیخته است. بخش سوم یا المضحکات شامل لطیفه هایی به نثر زیبای سعدی است. سعدی در بخش اول و دوم هزلیاتش، تفاوتی میان لغات قائل نیست و از هر لغتی به راحتی و عریانی استفاده نموده است. علاوه بر گفتوگوی آشکار از رابطهی جنسی میان زن و مرد و آوردنِ اسامی اندامهای جنسی که به جای خود در ادبیات کلاسیک نامناسب شمرده میشده است، در هزلیات سعدی نثرگونههایی از نوع دیگر وجود دارد.
مثلاً در یکی از این قطعاتِ هزل خواننده را به فراموش کردنِ گزیدنِ شریک جنسی از میان انسانها دعوت میکند. سپس توصیه میکند خری ماده را با تفاصیل چنین و چنان بیابد، آنگاه بهتفصیل نحوهی انجام عمل جنسی را با حیوان توضیح میدهد و در انتها از خواننده میخواهد هنگام اورگاسم با دستهای علف حیوان را بفریبد و وقتی حیوان سرش را به سمتِ علف برمیگرداند لباناش را ببوسد [دیوان سعدی، بخشِ هزلیات (انتهای کتاب)، چاپ شرکت نسبی حاج محمدحسین اقبال و شرکا]. بخش دیگری از آثار نظم در مجموعهی هزلیات به وصف و ستایش همجنسبازی اختصاص دارد. به عنوان مثال در بیت «با این هم چون ... تو میآرم یاد/ آبام به دهان ... میآید» از اشتیاقاش به رابطهی آنال با یک هرد سخن میگوید [پيوند به كتاب]. نقدِ صادق هدایت در یکی از آثارش به معرفی سعدی تحت عنوان «معلم اخلاق» با اشاره به هزلیات سعدی است و بخشی از آثار حافظ است که در آنها این شاعران علاوه بر تبلیغِ همجنس بازی به ترویج بچهبازی هم پرداخته است.
لطیفهای از بخش سوم (المضحکات):
گفت هرکس امشب دو رکعت نماز بگذارد، اورا حوری دهند که بالای او از مشرق تا به مغرب باشد. کسی گفت: من این نماز نکنم و این حور را نمیخواهم. گفتند: چرا؟ گفت زیرا که اگر سرش در کنار من باشد و در شیراز و بغدادش گایند، مرا چه خبر بود؟!![۱]
نظر منتقدان گروهی معتقدند هزلیات و مضاحک از سعدی نیست.ایرج پزشکزاد در کتاب خود موسوم به طنز فاخر مینویسد:"سعدی که ما میشناسیم، البته اگربخواهد، در گفته خود پرده حجب و حیا را از روی واقعیتهای عشق زمینی پس بزند. ولیمسلّماً کسی نیست که کلام خود را به آلودگیهای تنفرانگیز بکشاند.[۲] ذکاءالملک فروغی نیز معتقد بود که بخش «هزلیات و خبثیات» از سعدی نیست[نیازمند منبع]. در داستانِ «مرغ روح» از مجموعةی کتابِ ولنگاری نمونهای از نوشتهی طنزی است که به صورتی کنایی از سعدی و یک شاعر دیگر یاد میکند . این که برخی از صاحب نظران ادبیات فارسی مانند محمدعلی فروغی آثار مجموعهی هزلیات را از آن سعدی نمیدانند و برخی دیگر این آثار را متعلق به او میدانند متعلق به گذشته است و در آثار امروزی حتی در وبگاههای اینترنتی نیز تمایلی به بازگشودِ این موضوع دیده نمیشود.
:: برچسبها:
هزلیات سعدی ,